سلام، این روزها بر من سخت میگذرند، قبل از این تعطیلیها آنقدر از درس خواندن خسته شده بودم که آرزو کردم که کاش زودتر عید و بعد تابستان شود، مدارس تعطیل شود تا کمی استراحت کنم،‌کمی ذهنم را خالی کنم از این همه دغدغه، کمی بیشتر خوش بگذرانم. و چند وقت بعد... همه جا تعطیل شد، مدرسه ها، دانشگاه ها، بعد هم باشگاه ها، کم کم ترس در کنج دلمان لانه کرد، و رادیو جوان هنوز هم صبح ها میگفت: جووون ایرانی، سلام!...

ناراحتم، عصبی شده ام، در توانم نیست تحمل این روزها، اما حالا فکر میکنم که شاید خدا دعایم را برآورده کرده: بیا این هم تعطیلی مدرسه ها، مگر همین را نمی خواستی؟ حالا بنشین و در خانه استراحت کن، ذهنت را خالی کن. یاد جمله ای افتادم: مراقب باش چه آرزویی میکنی چون ممکنه برآورده شه!... اما اینها که بر گردن من نیست، من در انتظار عید و بوی سبزه هایش بودم، در انتظار پیاده روی از فلکه سوم تا فلکه اول تهرانپارس، منتظر دست فروش های دم عید، منتظر عیدی هایی هر چند کم، منتظر عید دیدنی، بوسیدن لپ های گل انداخته معصومه و بغل کردن مطهره با نمک، میخواستم هر روز خسته به باشگاه نروم بلکه پر انرژی باشم و بستنی های بیشتر و آیس های یواشکی متنوع تری را کنار مبینا امتحان کنم، منتظر بودم  تا تمرکزم را از درس روی باشگاه بگذارم، یک استراحت بی نظیر و بدون نقص.

نه اینکه تمرکزم را از درس روی نگرانی اینکه مبادا یکی از عزیزانم طوریشان شود بگذارم. به جای نگرانی برای خرید عید و دنبال کردن لباس های جدید و مد امسال، هر روز تعداد کشته ها و مبتلایان به گوشم میخورد، دیگر نه عیدی مانده و نه خوش گذرانی ای، تازه درس هم که حذف نشد هیچ، هر روز کلی آموزش های آنلاین و مسخره... من این را نمی خواستم، حالا از رفیق جانم دورافتاده ام، مبینایی که سرکوچه مان است اما نمی توانم ببینمش، انگار چندین شهر با او فاصله دارم. من اما این روزها کتاب میخوانم( کاغذی و مجازی) گاهی فیلم میبینم، مینویسم(اینم یا رو کاغذ یا مجازی) شب ها دیر میخوابم و ظهرها بیدار میشوم، و مامان هرروز کارهای جدید، پدر هم همین طور، غرها و دادو بیداد ها. منی که عاشق تنهایی ام، حالا هرروز همه خانواده در خانه حضور دارند، کلافه شدم و حتی اتاقی ندارم از آن خودم تا کمی راحت تر فکر کنم و تحمل کنم، سعی میکنم حواسم را پرت کنم و کنار بیایم اما سخت است، سخت...

+ چقدر سخته تو اونجایی و من اینجا

++ نمی تونیم یه نفر رو راحت بغل کنیم چون با خودمون میگیم شاید ما مریض باشیم

پی نوشت عکس: یادش بخیر...

 یه آهنگ از شروین با صدای دلنشینش:

دریافت