۳ مطلب توسط «..𝒎𝒐𝒃𝒊𝒏𝒂 ..» ثبت شده است

از دور...

میدونم دلامون به هم نزدیکه و از دورم با هم در ارتباطیم...

ولی دلم خیلی تنگ شده راستش

درسته که گهگاهی همو میبینیم ولی

میخوام عین قبل با هم بریم بیرون...

بریم باشگاه:) خوش بگذرونیم

.

.

.

ای کاش همه چی مثه قبل شه

همه همینو میخوان

دیگه اوضاع غیر قابل تحمله

امیدوارم دوستی ها هیچوقت کمرنگ نشه:((

 

فعلا فقط میتونم از دور برات بوس بفرستم و بگم دلم برات تنگ شده:)

 

  • ..𝒎𝒐𝒃𝒊𝒏𝒂 ..
  • دوشنبه ۲۰ مرداد ۹۹

ممنونم:)

دوست عزیرم:)

واقعا باید بگم ازت ممنونم

به خاطر تمام وقت هایی همه حرفای تو دلمو بهت میگفتم

و تو بعد از تموم شدن هر جملم سرتو تکون میدادی

که یعنی«میفهمم»

در حالی که حتی خودم نمیفهمیدم چی میگمD:


  • ..𝒎𝒐𝒃𝒊𝒏𝒂 ..
  • سه شنبه ۴ تیر ۹۸

عجیب...

عجیب است که هنوز هم با هم دوست هستند.
آن دو سال های کوتاهی بغلدستی ، همکلاس و هم مدرسه بودند
و روز های پر رنج مدرسه را به همراه یکدیگر با عشق سپری کردند
 و باقی سال ها را در حسرت کنار هم بودن گذراندند.
مبینا در یک سالی که پریسا نبود تنها نبود،دوست صمیمی دیگری انتخاب کرد.
به خیال اینکه دوست یکساله عزیزش دیگر بر نمیگردد‌؛
ولی او با بازگشتش همه چیز را به حالت اول برگرداند.
نه تنها این دوستی تمام نشد ، بلکه اندازه کوه محکم شد.
شاید آنها باید تسلیم سرنوشتی که با بی رحمی جدایی را برایشان رقم زد،میشدند.
شاید هم، نه...
  • ..𝒎𝒐𝒃𝒊𝒏𝒂 ..
  • سه شنبه ۴ تیر ۹۸
فرقی نمی کند چه برایم نوشته دوست
گیرم که ناسزاست ولی دستخط اوست...